برداشت داغ: بازی های آرامش بخش پدیده بزرگ بعدی دنیای گیم خواهند بود
به گزارش گردشیا، در صنعتی که به مقدار صنعت بازی های تراز اول (AAA) مبتنی بر رقابت است، همه همواره دنبال پدیده بزرگ بعدی هستند. به نظرم ما در لحظه ورود به پدیده بزرگ بعدی هستیم. من آماده ام تا بگویم عصر سلطه جویی دارک سولز رو به خاتمه است. به شخصه از این سبک بازی ها خسته شده ام. هفته پیش تایمیزیا (Thymesia) را امتحان کردم و این بازی عمدتاً من را افسرده کرد. من آماده ام برای این که تحولی بزرگ در زمینه گیم دیزاین پرطرفدار در صنعت گیم اتفاق بیفتد. تنها چیزی که به جای مانده این است که این تحول واقعاً اتفاق بیفتد.
هر از گاهی ملت از من می پرسند که پدیده بزرگ بعدی در دنیای گیم چه خواهد بود و من هم معمولاً همانند شخصی عوضی جواب سربالای استاندارد خود را می دهم: اگر کسی می توانست پدیده بزرگ بعدی را پیش بینی کند، همه یمان میلیاردر می شدیم. ولی می دانید چیست؟ اگر آدم بیشتر عمر کاری خود را به عنوان خبرنگار گیم سپری کند و یک عالمه اطلاعات بی فایده درباره گیم در ذهنش ذخیره کند و نتواند هر از گاهی از این تجربه و اطلاعات برای زدن حدسی آگاهانه استفاده کند، به درد لای جرز دیوار می خورد. پس بیایید خوب به این سوال فکر کنیم. یک روش نسبتاً مطمئن برای پی بردن به پدیده بزرگ بعدی در دنیای بازی های تراز اول وجود دارد و آن هم این است که ببینید در عرصه بازی های مستقل چه عناوینی به محبوبیت دست پیدا نموده اند. عرصه بازی های تراز اول هرگاه به چند ایده خوب برای دزدیدن احتیاج داشته باشد، همواره می تواند روی بازار بازی های مستقل حساب کند.
اخیراً در عرصه بازی های مستقل یک سبک بازی خاص هست که هرچه بیشتر در حال رواج پیدا کردن است، سبکی که دوست دارم بازی آرامش بخش (Cozy Game) خطابش کنم. بازی آرامش بخش روایتی آرام و کم خطر دارد، گیم پلی آن بیشتر به جمع کردن آیتم و انجام وظایف (Task) وابسته است تا چالش های مهارت محور و لحن کلی آن صمیمانه و محبت آمیز است. سبک گرافیکی آن نیز اغلب کارتونی و خوشایند است و یادآور انیمیشن های سریالی مقرون به صرفه کارتون نتورک (Cartoon Network) است. به عنوان مثال، من اخیراً بازی خرس و صبحانه (Bear and Breakfast) را بازی کردم که ملغمه ای بی نقص از تمام کلیشه های مربوط به بازی های آرامش بخش است. از مثال های دیگر از بازی های این سبک می توانم به شبیه ساز پاورواش (Powerwash Simulator)، آنپکینگ (Unpacking)، دینکوم (Dinkum)، اوقاتی که در پورتیا گذراندم (My Time at Portia)، تاکسی ارواح (Spiritfarer)، هیون (Haven) و دره استاردیو (Stardew Valley) اشاره کنم.
می توانم به چند بازی دیگر هم اشاره کنم که عناصری را از بازی های آرامش بخش وام گرفته اند، ولی مثالی خالص حساب نمی شوند. هاردسپیس شیپ بریکر (Hardspace Shipbreaker) گیم پلی آرامش بخش مبتنی بر مرتب کردن دارد، ولی زمینه داستانی و درون مایه های پیرنگ آن پرتنش هستند. سیتیزن اسلیپر (Citizen Sleeper) طراحی شخصیت باصفا و لحن آرام دارد، ولی زمینه داستانی آن تاریک است. شاهد (The Witness) - که اخیراً نگاه نماینده (The Looker)، هجوی از آن که کمی دیر منتشر شد وجود این بازی را به ما یادآوری کرد - حال وهوایی آرامش بخش دارد، ولی گیم پلی پازل محور و چالش برانگیز دارد. حال می رسیم به ولگرد (Stray).
ولگرد بازی ای است که کم وبیش به حوزه بازیسازی تراز اول اختصاص دارد و سر و صدای زیادی به پا کرد، چون در آن در نقش یک پیشی بامزه بازی می کنید. می دانم می خواهید چه بگویید. این بازی به زحمت آرامش بخش حساب می گردد. یاتزی، ولگرد یک بازی ماجرایی پساآخرالزمانی سایبرپانک است که پر از لحظات هیجان انگیز و تعقیب وگریزهای خفن است. بله، ولی نکته اینجاست مخاطب عزیز: وقتی مردم در حال صحبت کردن از بازی هستند، آن را بازی سایبرپانک اکشن-ماجرایی یا بازی هیجان انگیز خطاب نمی نمایند. مردم آن را بازی ای که می توانید در آن نقش یک گربه را بازی کنید خطاب می نمایند. بازی ای که ستاره آن گربه ها هستند. زمینه سایبرپانک بازی یا گیم پلی در مکان مناسب دکمه مناسب را فشار بده محور نسبتاً بی مزه بازی نبود که باعث شد سری از میان سرها دربیاورد. علت معروفیت بازی این است که در آن در نقش گربه ای دوست داشتنی بازی می کنید و مردم دوست دارند در نقش این گربه به شکل یک گوله کاموا جمع شوند و بخوابند.
بازی های آرامش بخش پدیده ای نو نیستند. ماینکرفت ویژگی های آرامش بخشی دارد و سالیان دراز است که پدیده ای بزرگ بوده است. هروست مون (Harvest Moon) و سیمز (The Sims) جزو مثال های قدیمی (یا اولد اسکول) هستند. اگر دنبال مثالی خیلی قدیمی می گشت، می توان به مردم کامپیوتری کوچک (Little Computer People) اشاره نمود. ولی به شخصه حس می کنم در دنیای بازی های مستقل شاهد انتشار خیل عظیمی از بازی های این سبک هستیم. در گذشته این بازی ها به عنوان عناوینی مخصوص گیمرهای غیرحرفه ای، بچه کوچولو ها و دختربچه ها شناخته می شدند، ولی ظاهراً این تعصبات تا حد زیادی از بین رفته است.
نظریه پردازی درباره این که علت افزایش محبوبیت بازی های آرامش بخش چیست، کار راحتی است. فکر نمی کنم بیانیه ای جنجالی باشد اگر بگویم ما در دورانی پرتلاطم زندگی می کنیم. بسیاری از مردم نسبت به آینده بدبین هستند و احساس می نمایند هیچ قدرتی برای تغییر دادن شرایط ندارند. پیشاپیش بابت کوششم برای روان شناسی آماتوری و گمانه زنانه عذر می خواهم، ولی وقتی مردم در حال سر و کله زدن با چنین احساساتی هستند، به بازی های ویدئویی پناه می برند تا اثرشان را کمتر نمایند و در چنین شرایطی دنبال دو چیز هستند: 1. فانتزی قدرت (Power Fantasy). تعداد بازی هایی که فانتزی قدرت فراهم می نمایند بی شمار است؛ شاید یکی دیگر از دلایل افزایش محبوبیت بازی های بومر شوتر (Boomer Shooter) - شوترهای الهام گرفته از شوترهای دهه 90 - نیز همین است. 2. گریز از واقعیت (Escapism): مردم می خواهند از واقعیت آزاردهنده فرار نمایند، آن هم به وسیله چیزی که به آن ها اطمینان خاطر دهد که همه چیز روبراه است و اوضاع بهتر خواهد شد. گاهی آن چیز بازی ای است که به شما می گوید دست از خواندن تیترهای خبر با نگاهی وحشت زده بردارید و به این گل های لعنتی آب دهید.
این توصیه من به تمام سازندگان بازی های تراز اول است که می خواهند ببینند این روزها باد در حال وزیدن به کدام جهت است. شاید ما در حال ورود به عصر بازی های آرامش بخش باشیم. ولی این اطلاعات کاملاً برای شما بی فایده است، مگر نه؟ چون صنعت بازیسازی تراز اول نمی تواند آرامش بخش باشد و این تقصیر خودش است. این صنعت خودش این سیستم را برای ساخت بازی های تراز اول مشخص نموده است. این صنعت خودش اصرار دارد که بازی هایش باید صحنه های شگفت انگیز، اکشن پرزرق وبرق، گرافیک مدهوش نماینده و بودجه چند صد میلیون دلاری با تریلرهای خفن داشته باشند تا تمام خنگول های حاضر در بین دیدنچیان را هیپنوتیزم نمایند. همه این عناصر با بازی های آرامش بخش ناسازگارند. بازی های چند صد میلیون دلاری نمی توانند آرام و باصفا باشند. پانصد نفر آدمی که تا سر حد مرگ در حال کرانچ کردن هستند در موقعیت ساختن بازی ای نیستند که استرس آدم را کم کند. به هر حال وقتی قرار است این همه پول خرج بازی کنید، به جز صحنه های اکشن پرزرق وبرق روی چه چیزی می توان هزینه کرد؟ طراحی بخار فوق واقع گرایانه ای که از لیوان شکلات داغ بیرون می آید؟ چنین چیزی که قرار نیست کسی را متقاعد کند کارت گرافیک Geforce RTX 3080 بخرد.
اگر قرار باشد که پدیده بزرگ بعدی در صنعت بازی، بازی های آرامش بخش باشند و استودیوهای بازیسازی تراز اول نتوانند از این سفره لقمه ای برای خود بردارند - چون آنقدر بزرگ شده اند که دیگر کاری جز ساختن محیط های مبارزه یکسان از دست شان برنمی آید - من یکی که حسابی دلم خنک می گردد. مثل این می ماند که فردی چاق و بدخلق را دیدن کنید که نمی تواند از روی جایگاه کیسه ایش بلند گردد و در این بین سگش در حال دزدیدن ساندویچ کوفته اش است. ولی بازیسازان مستقل، حواس تان را جمع کنید؛ پدرسوخته های پولدار دیر یا زود راهی پیدا خواهند کرد. کوشش شان از همین حالا آغاز شده است. دیزنی قرار است به زودی بازی ای به نام دیزنی دریم لایت ولی (Disney Dreamlight Valley) منتشر کند که اساساً یک شبیه ساز زندگی آرامش بخش است که تعدادی شخصیت که تحت محافظت حق انتشار قرار دارند به آن تزریق شده اند. به نظر می رسد این بازی برای هیچ کس جالب نباشد به جز آن افراد ترسناکی که بعد از چهارده سالگی همچنان دوست دارند تنهایی بروند دیزنی لند، ولی انتشار این بازی نشانه این است که کرکس های ابرشرکتی دارند در هوا پرواز می نمایند. بهتر است بازی پیکسلی ماهی گیری با اسب تک شاخ تان را هرچه سریع تر منتشر کنید.
می دانید این صحبت ها من را یاد چه چیزی می اندازد؟ شیوه به تصویر کشیده شدن بازی های ویدئویی در فیلم ها و سریال ها. برای مدتی طولانی، هرگاه که کسی که در یک فیلم در حال ویدئوگیم بازی کردن بود، دسته بازی را جلوی صورتش می گرفت و از تلویزیون هم صدای بیپ و بوپ 8 بیتی بلند می شد. این سنت حتی تا عصر بازی های مدرن ادامه داشت. اما بعد بازی های ویدئویی محبوبیتی سرسام آور کسب کردند و فیلم ها هم می خواستند خود را عضوی از گروه بچه های باحال جلوه دهند، برای همین این روزها اگر کسی در حال بازی کردن باشد، معمولاً این بازی چیزی تو مایه های چرخ دنده های جنگ (Gears of War) است. دوست دارم تصور کنم که یک تهیه نماینده کله گننده با فیلم نوش وارد کلوپ بازی جوانان می گردد و می گوید: بالاخره داریم بازی های ویدئویی رو همون طور که هستن نشون می دیم! اما ناگهان جوانان رویشان را برمی گردانند و بعد می بینیم که همه یشان دارند پونی ات را نوازش کن بازی می نمایند. دوست دارم این سناریو را تصور کنم. بعد دوست دارم این تهیه نماینده را در حالتی تصور کنم که مثل شخصیت های کارتونی قدیمی کلاهش را از روی سرش برمی دارد و آن را زیر پا لگد می نماید و به زمین و زمان فحش می دهد.
منبع: Extra Punctuation
منبع: دیجیکالا مگ